هر ساله ماه محرم و صفر، خون تازه در رگهای اسلام و مسلمین می جهاند. خدارا شکر که اسلام، حسین دارد و ما بندگان خدا در هوایش نفس تازه می کنیم و جان می گیریم. اگر در دلهای مؤمنین و جوانمردان، حرارت محبت سیدالشهداء نبود، مثل غرب، روزمرگی و افسردگی امان مردمان می ربود و ظلم ظالمان ماندگار می شد و شاید هیچگاه قانون پیروزی خون بر شمشیر شناخته نمی شد و "مرگ آگاهی" بی الگو و اسطوره می ماند. کشتار سخت و بی رحمانه در دنیا بسیار بوده است، مثل حمله مغول یا نسل کشی ایرانیان توسط بریتانیا دقیقاً در 100 سال پیش یا کشتار مردم در 17 شهریور و 13آبان توسط شاه، یا جنگ تحمیلی علیه ایران یا کشتار بیش از یک میلیون شیعه در انتفاضه شعبانیه توسط صدام و رجوی ها یا زنده سوزی دیویدیان در آمریکا، یا صبرا و شتیلا و غزه توسط بنی صهیون، یا یمن امروز توسط بنی سعود و . ولی آنچه کربلا را کربلا کرده، تقابل بدهای مطلق با خوبهای مطلق و انجام بدترین کارها با بدترین شیوه هاست.
ادیان ابراهیمی همگی مدیون حسین اند و جوانمردان برای فدا شدن در راه ارزشهای انسانی، دیگر مردد نیستند. نجات بندگان خدا از حیرت همین است. حرف حسین چون فطری است حرف روز است. مقابله با ظلم و مبارزه با ظالم هست که حسین زنده است. امثال او با امثال یزید کنار نمی آیند. اگر امروزه دشمنان از اسمش هراسانند چونکه فهمیده اند جهانیان راز پیروزی را از مردم ایران گرفته و دانسته اند که حسین پیروز و یزید نابود است. 25 میلیون زائر اربعینی حسین و 4 میلیون زائر رضوی در روز شهادت یعنی در دنیایی که رسانه های استکبار، روز را شب و شب را روز نشان می دهند، هرساله در دو ماه محرم و صفر، این جمعیت عظیم برای احیاء ارزشها قیام می کنند و پیام این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته » را دریافته و فریاد می زنند و ادامه می دهند و خواب خوش را از یزیدیان گرفته اند.
خون تازه ای که با عملکرد انقلابی ملت ایران در مقابله با نظام استکبار، یوم الله 13 آبان را آفرید. و این روز اگرچه یک روز از سه سال است ولی شعار مشترک هر سه "مرگ بر آمریکا" است. و مرگ بر شاه وابسته و وارفته پهلوی. مردم اینگونه از عزت خود دفاع کردند و جوانان خود را فدای دین و میهن نمودند. نفرین و لعنت ابدی برآمریکا و آمریکا پرستانی که جان و مال و آسایش مردمان را فدای خیانت و خوف خود کرده و می کنند. تبعید امام خمینی به ترکیه به جرم مخالفت با تصویب قانونِ موهنِ مصونیت مستشاران آمریکایی، موسوم به کاپیتولاسیون در سال 43 و نیز کشتار 65 دانشجو و دانش آموز معترض به شاه پهلوی در سال 57 و در دانشگاه تهران که خونبارترین حادثه بعد از کشتار 17 شهریور بود و نیز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سال 58؛ همگی در 13 آبان اتفاق افتاد و به خاطر مبارزه و اعتراض به ظلم آمریکا و زبونی آمریکا ثنایانی بود که مردم را تحقیر می کردند.
راهپیمایی عبادی اربعین چون ی است، مهم و انقلابی و اصل اعتراض است. اصلاً معترضان اصیل، عزاداران حسین اند که با محرم و صفر زنده شده و زندگی می کنند و ظلم یزیدیان را بر نمی تابند و در مقابل، اعتراضی که پولش را آل سعود بدهد و آل نهیان برایش لقمه بپیچد و آمریکا بنزینِ آتش کشی آنرا بپردازد، حتماً شورشی است علیه امنیت و قانون؛ خواه در تهران باشد یا بغداد یا بیروت. ما تجربه ها داریم. فتنه گران 88 از شاه سعودی پول گرفتند و با سوروس دمخور شدند، از آمریکا تشدید تحریمهای ایران را خواستند، برای زنده ها ترحیم گرفتند و در آن شرکت کردند، به شهروندان تهمت زدند، مسجد و مأمور را آتش زدند و 8 ماه کشور را به تعطیلی کشاندند و کشور را گرفتار تحریم و تهدید کردند و ده ها سال عقب انداختند، دشمن نیمه جان را سرِحال آوردند و . . آشوبگری فتنه گران در میان مطالبه به حق مردم عراق و لبنان برای ما آشناست. معترض به فساد و تبعیض، مصلح است و اهل امربه معروف و نهی از منکر و متفاوت از آشوبگری که اهل آتش و تخریب است. دهان آشوبگر بوی سعود و یهود می دهد که همیشه تعفن فتنه و فسادِ منطقه از لاشه این دو نانجیب به مشام می رسد.
اعتراض در ایران یا عراق یا لبنان که محور مقاومتند، به فقر و فساد و تبعیضی است که معمولاً ریشه در خانه دشمن دارد. مفسدان خرده پا و بی صاحب که گوششان در دست قانون است و این وابستگان و آقازادگان هستند که نه در خارج تحریم و نه در داخل تعقیب می شوند. مفسدان همانها هستند که گفتار و رفتارشان دروغ است و مردم را به خشم می آورند. با شعار خدمت می آیند و خیانت می کنند. راه نفوذ باز می کنند و غریبه را رفیق می گیرند و به خودی ترجیح می دهند. کارنابلدند و اگر کار کنند کارشکنی است. استقلال می فروشند و وابستگی می خرند. خدایشان کدخدا و دینشان دینار است و تا آنجا که می توانند خون مردم می مکند. دست خود و نزدیکانشان دائما در جیب بیت المال می چرخد. خط قرمزشان منافع ملی نه، منافع حزبی و خانوادگی است. جُرم دیگران بد است و گناه اطرافیانشان مهم نیست.
اینها فساد است و رسانه های دشمن هرچه غیر از این بگویند دروغ است. وقتی کدخدا رکورددار دروغ در جهان است و می گوید بن لادن و بغدادی را به دریا انداخته، تکلیف بقیه مشخص است. تکلیف "بِن سلاخ" سعودی که خون یمن می مکد تا به کدخدا شیر دهد و تکلیف رسانه های مرتجع و مزدور و مرجف و مستکبری که مدافع حقوق مردم عراق و لبنان شده اند نیز. آنها که کاری به 50 هفته اعتراض پاریس و امنیت به یغما رفته شیکاگو و کالیفرنیای سوخته در بی تدبیری و استیضاح ترامپ ندارند.
یکی از تفاوتهای مهم ایران با دیگران در همین است که با مردم خود و دیگران اهل دوز و دروغ نیست. البته حساب مسؤولی که برای رسیدن به مطامع و ماندن در مقامش دروغ می گوید از نظام جداست و نمی توان او را رئیس یا نماینده مردم شریف ایران دانست. آنها که در مواقع حساسی مثل زله، نسنجیده و غیرواقع سخن می گویند و آرامش مهرنشینان را به هم می زنند یا هنگام رد و تصویب لایحه، سخن نادرست می گویند و سنت زشت می گذارند و سایرین را به زحمت تنویر اذهان و تکذیبِ اباطیل می اندازند، البته که باید بررسی شود این رذیله از نسیانِ کهولت است یا از شیطنتِ انداختن نظام در کارانجام شده، یا عادتی که ترکش موجب ضرر است. به هرحال خلأ اخلاق صالح در برخی مسؤولین محرز است و بیداد می کند. باید در مراحل حساس تأیید صلاحیت و انتخاب اصلح، بیش از این دقت شود. مسؤولان ایران اسلامی باید سرآمدان ادب باشند که ادب مرد به ز دولت او. مبادا ره گم کردگان یا تدلیس کنندگان منصب بگیرند. مبادا.
وقتیکه دشمنان قسم خورده و کافران حربی دور تا دور ما را فتنه کاشته و نفرت انباشته و بشکه باروت گذاشته اند، اعتماد به "پُراشتباه ها" معقول نبوده و نیست. همانها که برای تصویب تسلیم نامه ها اهل لج و اصرار عجیب اند و اهل دسته گل به آب دادن. به تازگی "وندی شرمن" مسؤول یهودی تیم مذاکره کننده آمریکایی خاطراتی که حاوی برخی ادعاها نسبت به تیم ایرانی است منتشر کرده که تأسف آور است. شایسته است ژنرالها در مورد مطالب این کتاب پاسخ دهند، بعد برای بعدی ها اصرار کنند. نظام انقلابی ایران شفاف می گوید که fatf و cft، پالرمو، اینستکس، 2030، مذاکره و . حقه بازی دشمنان و دام وابستگی گاندوهای دروغگو و تکمله زنجیره خسارت محض برجام است. چرخه ای تکراری و تاریخی که یادآور فکت شیت و تخیلات لغو بالمره تحریمها، آزاد سازی دارایی ها، باغ سیب، ابر پرباران و . است که به واقعیت شرم آور"تقریباً هیچ" رسید. کدام عاقلی از یک سوراخ دوبار گزیده می شود و چه کسی اطلاعات مهم خود را به دشمن و غریبه ها می دهد؟ و کدام غیور زیر خفتِ نفت در برابر غذا و دارو می رود؟
اگر اتفاقات مهم عراق و لبنان در سال 98 را در سر رسید فتنه های ده ساله 78 و 88 و در ادامه آنها بدانیم باید گفت از آنجا که امسال، جبهه استکبار به رهبری آمریکا در تقابل با ایرانِ در آستانه انتخابات، به خاطر حکمت رهبر و هوشیاری مردم و جهاد شبانه روزیِ رزمی - سازندگی سپاه پاسداران و اقدامات افتخارآمیز دستگاه مقتدر قضایی در برخورد بی تعارف با وابستگان فاسد و دانه درشتهای فاجر شکست خوردند، به فکر بازوهای نظام افتادند و با پروژه "ناجنبش ها" و ایجاد ناامنی و درنهایت "بی دولت سازی" به دنبال ایجاد جنگ داخلی در عراق و لبنان هستند. استعفاها راه را برای دولت تکنوکرات باز می کند و گام بعد از آن فشار برای برخورد با نیروهای مقاومت و متوقف کردن خط پیروزی است. اعتراض مهندسی شده از اعتراض طبیعی مشخص است و چاره برخورد با این فتنه ها، حفظ وحدت و امنیت با محوریت رهبران دینی و بی اعتمادی محض به رسانه و وعده های دشمن است.
منتشر شده در رومه کیهان مورخ 13 آبان 98
مسئله راهبردی که 41 سال است در آن به جواب روشن و قاطع نرسیدهایم این است که یک عده بر تعامل سازنده و عدهای نیز بر تقابل مستمر با جهان تأکید دارند. یک عده معتقدند که مشکلات موجود جز با قدرتنمایی و شکستن دشمن میسر نیست و یک عده نیز معتقدند میتوان بسیاری از مشکلات را با گفتوگو حل و فصل کرد. حل و اتمام پرونده PMD برای بعضیها بسیار سنگین و مانند بمبی است که بر سر عدهای کوبیده میشود. این توافق (با 6 قدرت بزرگ جهانی) برای عدهای به مثابه کوهی بود که بر سرشان ریخت. آیا میتوان بدون رابطه و تعامل با دیگران به رشد و توسعه رسید؟. اگر با راهکارهای ارائهشده برای موضوعاتی که بیش از40 سال است راجع به آنها بحث میکنیم به نتیجه نرسیدیم، باید همهپرسی کنیم.1
برای شناخت بهتر و دقیقترِ عمقِ اعتقادات و وزن علمی و وقار رفتاری و ثبات رأی افرادی که از خواص جامعهاند میتوان پیش و بیش از هرچیز به دو مَقسَم مهم اشاره کرد که بسیار رهگشا و رهنماست و باعث تمیز خواص مهم و مثبت و مؤثر، از دیگران است و گوهر اصلی افراد خاص را نمایانتر مینماید. پرداخت و شرح به این دو مَقسم را میتوان در آثار شهید مطهری عزیز جست، ولی آنچه که در این مجال کوتاه میتوان عرضه نمود این است که خواص به دو گروه اهل سِیر» و اهل سیره» تقسیم میشوند. سِیر» به این معنی که گروهی در عمر خود حالات گوناگون و گاهی دگرگونی دارند که در دورههای مختلف باعث تغییر فکر و مسیرشان میشود. و در مقابل آنها برخی هستند که اهل سیره»اند و به ثبات رأی رسیده و دگرگونی روزگار و گوناگونی حوادث آنها را دچار تذبذب نمیکند و به تعبیر بهتر، رهیافتگانی هستند که تغییرشان در سرعت رسیدن به هدف است نه در مسیر ریدن به هدف.
حدیث شریف امام صادق علیهالسلام که میفرماید عملکننده بیبصیرت مثل پرندهای است که در غیر مسیرش حرکت میکند و سرعت بیشترش، فقط او را بیشتر از مسیرش دور میکند» به همین معنا اشاره دارد. بصیرت. شخصیتِ انسانهای بزرگ اگرچه به تکامل میرسد ولی از مقطعی که مسیر را یافت، رشد میکند ولی تغییر نمیکند. شخصیت ابراهیم خلیل(ع)، در زمان محاجه با بتپرستان و در زمانی که لهیب جحیمِ نمرود را دید و آنزمان که در گلستان نشست، یکی بود. شخصیت یوسف نبی(ع) نیز، در بردگی و عزیزی مصر یکی بود. موسای کلیم(ع) هم همینگونه بود و. پیغمبر ما صلیالله علیه و آله و ائمه اطهار علیهمالسلام هم همگی همینطور بودند. اصلاً قاعده بزرگان همین است که تکلیفشان را با خود و خدا مشخص کردهاند و مردم نیز تکلیفشان با آنها مشخص است. اینکه برای امام خمینی نَوَّرالله قبره، زندهباد و مردهباد مهم نبود، رازش همین بود. اینکه آثار شهید مطهری بعد از 40 سال هنوز مرجعیت علمی دارد همین است و اینکه کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی» 45 سال پیش آقایمان را با صدای امروزش میتوان خواند همین است که اینها سیره دارند.
منطق اهل سِیر شناور است و تابع عوامل و محیط. اگر مبنا داشته باشند منبع ندارند. حرف قبل از انقلابشان با حرف زمان انقلاب، و حرف بعد از انقلابشان با حرف دوران دفاع مقدس و با حرف زمان دولت اول، دولت دوم و. تغییر و تفاوت ماهوی دارد. به سختی میتوان ثبات نظر در آنها دید و از آنها الگو برداشت و سخن و مرامشان را جدی گرفت. شورای محترم نگهبان باید به شدت مراقبت کند و به این نکته توجه ویژه داشته باشد که خواص اهل سِیر» به کار مردم و انقلاب نمیآیند. خواص سیرهدار» مهماند و قیمتی. و مردم به رئیس و نمایندهای نیاز دارند که مبنایشان بر منابع صحیحِ عقل و ایمان و انصاف استوار باشد و شناور و فصلی نباشد.
اربعین سالار شهیدان گذشت و دهها میلیون عزادار سیدالشهداء و منتظر بقیهالله، به سلامت به کربلا و حرم عبدالعظیم حسنی و امامزادگان رفتند و بازگشتند. دنیا متحیر رستاخیز حسینی و معطل اتفاقات مهم است. عظیمترین و عجیبترین و عاشقانهترین تجمع بشری با شکوهمندترین شکل ممکن انجام شد. تمدن غرب با آن همه یال و کوپالش شرمنده از اینکه بتواند یک دهم این جمعیت را اینچنین پذیرایی کند، تنها نظاره میکند و سکوت. آلسعود، با گرفتن هزاران دلار از هر زائر، پذیرای سه چهار میلیون زائر خانه خداست که یکبار پُل فرو میریزد، یکبار منا آتش میگیرد، یک جمعه زائران را به خاک و خون میکشند و یک سال هزاران زائر را از تشنگی و هجوم و بیبرنامگی میکشند و یکسال جرثقیل بر سرشان میاندازند و کنار این مصیبتها صدها وهابی را مأمور تفتیش عقاید و تحمیل خرافات میکنند و. ولی در اربعین حسینی، خونی از سرِ ستم از بینی زائری نمیریزد. پولدار و بیپول همه یکسان و با احترام پذیرایی میشوند و اسکان میگیرند. میزبانان کریمانه هرچه دارند را تقدیم میکنند و بهتر از آنچه خود میخورند را به مهمان میخورانند. از مذهب کسی نمیپرسند و میدانند که حب الحسین یجمعهم».
مجال مقایسه نیست و حریفی مقابل نیست وگرنه رسانههای پُررو و بیحیای مستکبران سخنی میگفتند و قیاس میکردند. دستگاه استکبار چنان به هم ریخته که نمیداند کجا را و چگونه جمع و جور کند. اتفاقات چنان سریع است که حتی مرورشان سخت است. غول کدخدا در آسمان شکار میشود، رهبران آمریکا از آشفتگی به هم بیمار و دیوانه میگویند، کشتی ان دریایی انگلیسی توقیف میشود و ملکه در مهلکه برگزیت افتاده است و تظاهرات هزاران نفری، یکشبه آتش به انبار نفت قارون میافتد و بعد از چند روز 3 هزار نظامیاش اسیر میشوند، مردم فرانسه 49 هفته است که مرگ بر سرمایهداری» میگویند و مکرون چشمشان را درمیآورد، سرکرده پفکرده رسانههای ضدانقلاب که رَم کرده بود، از میان لایههای تودرتوی امنیتی و مدعی فرانسه شکار و به ایران آورده میشود و. و اسرائیل از همه ترسانتر و بیچارهتر در این میان مانده و از روزی هراسان است که 25 میلیون زائر حسین، هوای نماز خواندن در مسجدالاقصی را بکنند.
در این سرعت گرفتنها و پیروزیهای پیدرپی نظامِ موفق و 41 ساله جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالملل و داخلی که تا پیروزی نهاییِ انقلاب، روزشمارها به کار افتاده، متأسفانه باید حواسمان به این نیز باشد که اشتباهات غربزدگان در فرهنگ و لیبرالها در اقتصاد و مفسدین ی-اقتصادی در حرامخواری، دوباره پیروزی را به عقب نیندازد. و صدالبته باید مراقب بود که دیگر خدای نخواسته مسئولی اشتباه نکند و برجام دیگری را روی دست ملت نگذارد و صدها سال ایران را به عقب برنگرداند و دیگربار، مایه و سود را با هم نسوزاند و مردم را بدهکارِ تقریبا هیچ و پوچ نکند. در این حال، ، در آیین آغاز رسمی سال تحصیلی دانشگاهها سخنانی را بیان نمود که قسمتی از آن در آغاز، آمد و جای تعجب و تحیر و تحسر دارد. نه از این بابت که چرا شبههای مطرح شده یا گِرهی ذهنی پرسیده شده، نه. متهم کردن نظام مظلوم، به اتهام ناروا و طرح همهپرسی پوششی، ناراحتکننده است.
ای کاش تنها یک نفر از کسانی که در عرصه ملی معتقد به تقابل مستمر با جهان» است نام برده میشد. آیا غیر از این است که رهبران نظام و بدنه مؤمن و نیروهای انقلابی، همگی و یکصدا معتقد به تعامل سازنده با همه دنیا به غیر از رژیم کودکخوار صهیوناند؟ اصلاً انتقاد اصلی منتقدان مظلوم، به دولت تدبیر و امید، به خاطر انفعالِ به جای تعامل سازنده است و اجرای یکطرفه برجام از سوی ایران در مقابل کارشکنی و حیله آمریکا و اروپا را مخالف تعامل سازنده میدانند که باعث خروج آمریکا شد و اروپا را به فکرِ شرمآور اینستکس انداخت. برجام کوه نبود، ریزهسنگی بود که زیر پای لیبرالها و اصلاحطلبان و کاسبان افتاد و بُرد محاسباتیشان را عیان نمود و حاکی از حسرتی شد که ریشه در مذاکره با کدخدا برای مذاکره با کدخدا» دارد. بمب هم نبود، قوطی خالی بود که 6 سال، برخی را مشغول کرد و از انجام وظیفه واداشت. واقعیت این است که نخبگان و منتقدین پالرمو و امثال FATF، دنبال هدایت و کمک به دولت و مجلس برای برقراری تعامل سازنده با دنیا هستند و همگی به همان اندازه که از تقابل مستمر با جهان تنافر دارند از وادادگی در مقابل قدرتهای رو به زوال که به نام جهان معرفی میشوند تنفر دارند.
متزل بودن روی پیمان قبلی و دعوت برای مذاکره بعدی داستان مضحک است. آمریکاییها به بعضی از کشورهای شرق آسیا پیغام میدهند که با ما مذاکره کن؛ مگر دیوانه شدند که با شما مذاکره کنند؛ شما مذاکره دیروز را علنی زیر پا میگذارید و به مذاکره امضاشدهای که به تأیید شورای امنیت سازمان ملل رسیده بیاعتنا هستید».2 سخن رئیسجمهور در خانه ملت است. واقعاً مردم باید کدام از این سخنان را باور کنند و تکلیفشان چیست؟ راستی سؤالِ مهر امسال رئیسجمهور از دانشآموزان به چه معنی بود؟ اگر محیط مدرسه برای ما پرنشاط است باید چه کار کنیم که شادابتر و دلپذیرتر باشد و. نگذاریم یک نفر محیط کلاس را به محیط دوقطبی تبدیل کند. که یک عده مورد خنده و استهزاء عدهای قرار بگیرند و عدهای رنج ببرند.»
مسئله روشن است، تعامل سازندهای که جمهوری اسلامی به دنبال آن است، تنها به دست مسئولینی محقق میشود که مؤمن به اسلام و انقلاب و معتقد به توان داخلی و قدرت فکر و بازوی ایرانی باشند. خود و اطرافیانشان پاکدامن و پاکدست باشند و در مقابل دشمنان ملت سرسخت و باهوش و در کنار مردم، صادق و سختکوش باشند. در اینصورت نه نیازی به وادادگی است و نه احتیاجی به جنگ و نه حاجتی به دوقطبیسازی جنگ و صلح و ماهیگیری انتخاباتی. دشمن به زانوی لرزان طمع میکند نه به مغز و بازوی پرتوان.
1- www.president.ir/fa/1131 - رئیس جمهور در آیین آغاز رسمی سال تحصیلی دانشگاهها
2- 7 آبان 96
منتشر شده در سرمقاله رومه کیهان مورخ اول آبان 98
امام صادق علیهالسلام فرمود سه چیز نشانه عقل است: فرستاده و هدیه و کتاب.1 این حدیث شریف و رهگشا اگرچه ماهیت مدیریتی نیز دارد ولی برای عموم قابل استفاده است و برکتش به همینها هم منحصر نمیشود. فرستاده و هدیه و کتاب یا نامه، سه اموری هستند که نشانه شخصیت و نبوغ و فهم صاحبانشان است و میتوان از آنها میزان بلندهمتی و کرامت و عزت نفس و صدالبته عقل فرستنده و اهداکننده و نویسنده آنها را فهمید. آثار به جا مانده از بزرگان هرکدام ارزش و عیاری دارند که میتوانند ما را در مسیر آدمیت و آرمانگرایی کمک کنند و رسیدنمان به مقصود را هموار نمایند. در میان آثار بزرگان، میراث اهل بیت علیهمالسلام از ارزش و اعتبار ویژهای برخوردار است و این با نگاه متعصبانه تنافر دارد و امری است که اعتراف بزرگان فن از مکاتب و مذاهب مختلف را پشتوانه دارد و آنها که مانده، در دستان ما و در دسترس هر نقاد و اهل فنی است تا در موردشان قضاوت کند.
اگر قرآن که سخن خدا و فوق تاب و طاقت علم و عقل و هنر بشری است را کنار بگذاریم، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه، ادعیه و مناجات کمیل، ندبه، عاشورا، شعبان و. و دعای عرفه امام حسین حاوی نکات علمی، هنری و اخلاقی است که هر ذهن خلاق و فعال و کنجکاو و باهوشی را مدهوش و معطوف خود میکند. ویژگیها و امتیازات دعای عرفه بسیار است ولی آنچه آن را از سایر نوشتهها جدا میکند آن است که از زبان کسی گفته شده که ماندگارترین و بینظیرترین و زیباترین و عاشقانهترین جلوههای بندگی و ایثار و اخلاص و اخلاق و جوانمردی و خانواده دوستی را به تصویر کشیده است و تأیید همه انبیاء و اولیاء و ائمه قبل و بعد خود را به حماسهاش اختصاص داده است. ویژگیهای همه ائمه اطهار علیهم صلوات الله منحصر به فردند ولی همگی، امام حسین را منحصر به فردترین دانستهاند و هرکدام به شیوه خود و مقدورات زمانشان، به تکریم و تقدیس و تأییدش پرداختهاند و او را حافظ دین خدا و بندگان خدا دانستهاند. و حسین مؤید به نصرت الهی است و خدا برکت را به حسین سپرده و او را جلوه داده است.
دعای عرفه سیدالشهداء از زبان کسی است که معارفش را از کنج مکتب و کتابخانه و تجربه دیگران نیاموخته است. او نواده رسول خدا و فرزند علی مرتضی و تربیت شده فاطمه زهراست و در کنار برادرش، اسلام ناب را از گفتار و رفتار نبیالله و ولیالله و عصمتالله گرفته است و در خانهای بزرگ شده است که محل رفت و آمد جبرئیل و ملائکه بوده است و به همین نیز اکتفا نشده و حسین، جان شیرین خود را بر سر دفاع از همان معارف ناب، به گونهای فدا کرده که خدا از قتلش، حرارتی در قلوب اهل عقل و ایمان گذاشته که تا قیامت هرگز خنک نخواهد شد. عزاداری 1400 ساله میلیونها نفر برای یک کشتار ناجوانمردانهای که ممکن است بارها در تاریخ اتفاق افتاده باشد، طبیعی نیست و حتماً این کشتار با سایرین متفاوت بوده که اینگونه دوام آورده و از برکت نیفتاده و هر روز بیش از پیش گداختهتر و منتشرتر شده و در طول این قرون، صدها هزار نفر برای هدف حسین، جان خود را فدا کردهاند و به همین خاطر است که اصلاً حسین جنس غمش فرق میکند.
دعای عرفه از کسی است که صداقت ادعاهایش را به بهترین وجهی ثابت کرد و اگرچه یزیدیان جنایاتشان در کربلا را به بدترین وجهی انجام دادند و لعنت ابدی را نصیب خود کردند و از آن دشت سوزان رو به جهنم گدازان برای خود دَری گشودند ولی برای حسین و یارانش بهتر و زیباتر از آنچه در کربلا شد نمیشد. اینکه بانویمان فرمود مارأیتُ إلا جمیلاً» همین است. صحنه شهادت معصومین و مردان خدا اگرچه دردناک است ولی چون مدخل بهشت و سعادت ابدی و مشوق آزادگان است، حماسه است. روشنفکران، لغز و کنایه نگویند و سادگی نکنند و به دست هُمَزَهًْ لُمَزَه»2 بهانه ندهند که چرا به جای افکار حسین زخمهای تنش را برایمان میشمارند»، اصلاً زخمهای تن حسین به خاطر اهداف اوست و اگر فکر او نیز مثل ابن زبیر و ابن عمر و دیگران بود و اهل کنار آمدن با یزید بود کسی با او کاری نداشت. اتفاقاً هم اهداف حسین حماسه است و هم زخمهای تنش. حسین، هم تشنه لبیک بود و هم حرمش تشنه آب. تاریخ ثابت کرده آنها که برای تنهایی و عطش و زخمهای حسین گریه کردهاند، جزء اولین لبیکگویان و قربانیان راه او بودهاند و در عوض کسانی که با حساب بُرد بُرد، قیام حسین را محاسبه کرده و میکنند، به جای دست حسین و امثال او، شبانه با پای حجاج و امثال او بیعت کرده و میکنند و هنوز محو اماننامه شمرند.
ایام محرم فرصت خوبی است که بتوان در مورد قیام سیدالشهداء اندیشید ولی این اندیشه بدون شناخت او ممکن، کامل و راهگشا نیست. شاید یکی از زیباترین منابع شناخت امام حسین همین دعای عرفه باشد که در دست ماست. آنجا که به شیوه امیرالمؤمنین با ستایش خدا شروع میکند که ستایش مخصوص خدايى است كه قضا و حكمش را جلوگيرىکنندهای نیست و براى عطا و بخشایش او مانعى. و هیچ سازندهای مانند ساخت او را نساخته. او دعاها را شنواست. گرفتاريها را برطرف كند و درجات را بالا برد و گردنكشان را ريشهكن سازد.»3 گواهی میدهد به آنچه در ضمیر دارد که خدايا من بهسویت مشتاقم و به پروردگارى تو گواهى میدهم. اقرار دارم به اينكه تو پروردگارم هستی و بازگشتم به سوی توست.»4 و خدا را میستاید برای نعمت هدایت و از لطفی که به من داشتی و مرا در دوران حکومت سردمداران کفر به دنیا نیاوردی و اسباب هدایتم را فراهم آوردی. شناختت را به من الهام کردی و با عجایب رحمتت مرا به هراس انداختی و بیدارم کردی بدانچه در آسمانها و زمینت آفریدی. »5 و به ما شیوه سپاسگزاری میآموزد که راضی نشدی از نعمتی بهرهمند و از سایرش محروم شوم. پس پیوسته به انواع نعمتهایت روزیام دادی تا اينكه تمام نعمتها را بر من كامل كردى و تمام رنجها و بلاها را از من دور ساختى»6.
دعای عرفه نامهای است که انشاءکنندهاش در نهایت عقل است و شناخت. و اوج احساس سیدالشهداء به خداست. عاشقانهای است از عاشقی واقعی به معشوقی بینظیر. خوش به حال حسین با چنان معشوقش و خوش به حال عشق که کسی مثل حسین دارد. آنچه ما از اربابمان در ذهن داریم، صلابت و مهابت و شجاعتی است که او را شیر میدانها از جمل و صفین تا کربلا کرده است ولی اگر کسی میخواهد رمز استمهال یک شبه حسین از عمرِسعد را برای مناجات بداند باید نظری به دعای عرفه بیندازد. معبودم كدام يك از نعمتهايت را بشمارم و ياد كنم يا براى كداميك از عطاهايت سپاسگزارى كنم در صورتى كه آنها بيش از آن است كه به حساب آید. خدایا آنچه را از سختى و گرفتارى از من دور كرده و بازداشتى بيش از آنچه برايم آشكار شد بوده است. »7 و اگر این سخنان سیدالشهداء در عرفه است، شب عاشورا چگونه و چه خبر بوده؟ و آنها که اینها را از حسین شنیدند و حالش را دیدند و تنهایش گذاشتند، حق و باطل و انصاف و اجحاف و بهشت و دوزخ به کنار، عجب نامردان سنگیندلی بودهاند.
و دعای عرفه پیش میرود و حسین یکییکی به نعمات خدا گواهی میدهد و گویی هر کدام از اعضای خود را که برمیشمارد برای قربان کردن برای خدا انتخاب کرده است. گواهى میدهم خدايا به حقيقت ايمانم و ديد چشمانم و خطوط پيشانيام و راههاى نفسم و پردههاى بينيام و راههاى گوشم و لبانم و حركتهاى زبان و دهان و فک و لثه و کامم و عصب مغزم و حلق و رگهاى گردنم و آنچه درون قفسه سينه دارم و رگهای قلبم و شاهرگم و آنچه را که در میان استخوانهاى دنده دارم و مفاصل استخوانهايم و. و گوشتم و خونم و موى بدنم و پوستم و عصبم و ساقم و استخوانم و مغزم و رگها و تمام اعضاء و جوارحم. و گواهى میدهم كه اگر تصميم بگيرم و بكوشم در طول قرون و اعصار بر فرض كه چنين عمرى بكنم و بخواهم شكر يكى از نعمتهاى تو را بهجا آورم نخواهم توانست.»8.
و تو ای رفیق خوبیها؛ اگر حسین را بخواهی باید به اندازه خودت او را بشناسی تا محرَّمت مُحَرم شود و خودت مَحرم شوی. در دعای عرفه هرچه حسین میگوید، بیشتر متحیرمان میکند و در خودمان غرق میشویم. اصلاً حسین متفاوت است با هرچه که فکرش را بکنی و نعمتی است که به تنهایی فلسفه خلقت را اثبات میکند. اگرچه پناه به حسین اضطرار نجات است ولی عشق به او عالمی دارد که نجات را از یاد میبرد. با عشق حسین، ابتلا دیگر چیست؟ ابتلا نمیماند. عاشق حسین، فقط حسین را میخواهد. تنهایی زمین و آتش نمرود و چاه یوسف و توفان نوح و تلاطم نیل و. بیابان سوزان کربلا و اسارت تا شام مهم نیست. حسین مهم است و ماندن با او. حسین، خدا را میخواهد و ما از خدا حسین را میخواهیم. چون خدا همین را میخواهد و راه را راه حسین گذاشته و انحراف را در هر راه غیر او. راه حسین راه انبیاء و اولیاء و صراط مستقیم است و حکمتش همین است که ره گم نشود و پرچم او برای این برافراشته است تا در طول تاریخ و جغرافیای بشر، هیچ رهرو و جوانمرد و جویای هدایتی، بیرهبر و ولی و امام رها نشود.
ـــــــــــــــــ
1- عوالم العلوم، جلد 20، صفحه 756
2- عیبجو و طعنه زننده
3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8 – ترجمه روان دعای عرفه
منتشر شده در رومه ستون یادداشت کیهان مورخ شهریور1398
شهیدان رجایی و باهنر دو شهید فرهنگی، مبارز و والا مقام بودند که . در نهایت شهید رجایی به عنوان رئیس جمهور لایق و مکتبی و دکتر باهنر به عنوان نخست وزیر اندیشمند به دست منافقین کوردل به شهادت رسیدند، اما نام و یاد و سیره زندگی آنها برای همه مردم ماندگار است . استقامت، ایستادگی، تواضع و خضوع این دو شهید در برابر مردم و پاکی آنها فراموش شدنی نیست و مردم آنها را هرگز از یاد نخواهند برد و برای دولتمردان نیز این شهیدان الگو بودند و خواهند بود.»
قطعه قبلی، سخنان رئیس جمهور در تجلیل از مقام شهیدان رجایی و باهنر است که در هفته گذشته بیان شد. سخنانی صحیح و گویای این نکته که دولتِ مردان خدایی اگر 28 روز هم که باشد می تواند الگوی ده ها سال دولت داری و مردم داری پاک و صالحی باشد که مورد نظر انقلاب است و بیانگر این نکته که الگوهای صحیح، هیچگاه کهنگی برنمی دارند و رنگ نمی بازند. آیت، دیالمه، چمران، بهشتی و . همگی مردان قضا و تقنین و دولتی هستند که برای همیشه به عنوان شخصیتهای بارز در تاریخ، جاودان خواهند ماند و مردم خدمات آنها را فراموش نخواهند کرد.» 2 در مقابل این چهره های درخشان و مشعشع، کسانی نیز بوده و هستند که چندصباح خدمت و امانت اعتماد مردم را طعمه ای دانسته و می دانند که باید از دست و دندان دیگران بگیرند و خود پاره پاره اش کنند و تا هفت پشتِ خود را با منافعش تضمین کنند و چون ارثیه ای خانوادگی به بعدی بسپارند و با توجیهات گوناگون و بی پایه آنرا موجه جلوه دهند ولی نکته مهمی که باید دانست این است که این مدیران کیسه دار، هیچ نسبتی با انقلاب و اسلام ندارند و موجوداتی هستند که در کنج و کنار و مکانهای تاریک و مغفول رشد و تغذیه می کنند و پا به میان می گذارند.
الگوهای درخشان انقلاب اسلامی به گونه ای بوده و هستند که امروزه با وجود الگوهای نامناسب و از خدابی خبر، برای بسیاری باور کردنی نیست. زندگی دکتر چمران، برای ابد، شاهکار تربیت انقلابی و مقلدان خمینی را به رخ مدعیان و متحیران می کشد. در روزگاری که برخی مسؤولین عاری از هرگونه برجستگی علمی و عقلی، با رانت مدیریتی و بیت المال، چند صباحی را با زور توصیه، تبانی یا تابعیت دوگانه در خارج از کشور به سر می برند و تا آخر عمر بر دوش مردم سوار می شوند و فرزندان خود را بی هیچ فرهیختگی عادت به این زنده مانی می دهند و با بهانه های مضحک "ژن برتر" و "سفیران کشور" به مفتخوری می گمارند، چمران، دانشمند فیزیک، کرسی استادی بهترین دانشگاه آمریکا با حقوق افسانه ای را وامی نهد و به دور از هرگونه حرفی به خدمت می پردازد. گویی به تمام معنا به جیفه بودن دنیا پی برده است. لبنان و جهاد با فقر و صهاینه و وزارت در ایران و .، هیچکدام روح بلند او را سیراب نمی کند تا آنکه خود را به خط مقدم جبهه پاوه و دهلاویه می رساند و صداقت راهش را ثابت می کند. او بعد از شهادتش حتی خانه ای برای خود نداشت. رجایی، بابایی، باکری و دیگرانی از این قبیل نیز همینگونه بوده اند و بیشتر به افسانه می مانند.
در مقابل این الگوهای به یادماندنی، امثال بنی صدر و رجوی و قائم مقام و سران فتنه و دیگران نیز بوده و هستند که در خیانت و فرصت سوزی و حرافی و تنبلی، در تاریخ ماندگارند. کسانیکه رأی مردم را خراب کردند و دچار خودشیفتگی و خودشگفتی شدند و قدر نعمت "اعتماد مردم" را ندانستند و گمان کردند که "رأی" پایان ماجراست و حال آنکه شروع امتحان است. آنها ندانستند که قانون اساسی در اصلِ 6 و 59 تدبیری اندیشیده که کشور دچار بن بست و بی مسؤولیتی نشود. امثال آنها اعتبارِ خود را از میز و مقام می جویند درحالیکه امثال رجایی، به صندلیِ ریاستشان شرافت می بخشند. اصلاً تمایز مدیران در اینست که مسؤول خوب سوار بر مقام است و مسؤول بد به مقامش سواری می دهد. مسؤول خوب، در حرف و عمل، خدا محور است و خدمتگزار مردم، ولی مسؤول بد، خود محور است و متکبر و تنبل و خدمتگذار. و نمی فهمد که استواری نظام به شخص نیست، به حقانیت راهی است که مردم انتخاب کرده اند و برایش عزیزانشان را تقدیم کرده اند و مسؤولین در این میان تنها خدمتگزارند که باید پاسخگوتر باشند. مشکل تشنگان قدرت همان است که امام خمینی در نصیحتش به بنی صدر فرمود 3 حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُل خَطیئَه» 4که ریشه آن نیز حب نفس است و ایکاش بنی صدر می فهمید.
واقعیت اینست که انقلاب اسلامی مثل سنگ محکی است که در این چهل سال، عیار هرکسی که با آن مواجه شده را مشخص کرده است. درست مثل داستان اسلام ناب. مثل قبل از هجرت و بعد از آن. مثل غدیر. مثل دوران امام مجتبی. و مثل داستان کربلا. که اگرکسی می خواهد سرگذشت مقلدان خمینی و حواریون انقلاب را بداند باید داستان کربلا را بخواند. صدها نفر با حسین بن علی از مکه خارج شدند و بیش از یکماه بر سفره امامشان نشستند و نان و نمک خوردند ولی تا به کربلا رسیدند پاپس کشیدند و تنها 72 جوانمرد باقی ماند. گروهی در تاسوعا و عاشورای 61، در خانه نشستند و برای پیروزی سیدالشهدا دعا کردند. برخی حسین را به گندم ری فروختند. برخی آفتابِ حسین را نیمه شب، با وعده عمرسعد و شمر، عوض کردند و برخی دنیادیدگانِ دنیاپرست و کار به دست، با سیم وزرِ ابن زیاد، حکم به ارتداد حسین دادند. آن یتیمان که ز اطعام علی سیر شدند هم، کربلا گوشه گودال، همه شیر شدند. أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمين.5
اینگونه نبود که از ابتدای انقلاب اینگونه باشد. در اول انقلاب رقابت مسؤولان بر سرِ سادگی بود و حتی ریاکاران هم ساده بودند ولی امروز رقابت بر سر لقمه هایِ بزرگِ حرام است و دریدن بیت المال، زرنگی و تصاحب مقام، کاربلدی نامیده می شود و نمی دانند که این استمهال و استدراج، هلاکشان می کند. خدانیامرزد آنها که فساد مالی و مدیریت متحجرتکنوکراتی را آنقدر تئوریزه کردند که امروز از مفسد اقتصادی 16 ساله رونمایی می شود. یاد باد آن روزگارانی که رقابت بر سرِ ایثار بود و 16ساله ها در صف شهادت بودند و همین مفسدین امروز، مسخره کنندگان دیروز بودند و در حال ترجمه مقالات چگونگی دموکراتیزه کردن ایران و مدنی نمودن جامعه نبوی. جامعه ای که در آن ارزشها باژگونه شود همین است که رقابت بر سر نامردی است. در کربلا هم بودند عده ای که هم گوشواره از گوش بچه ها می کندند و هم گریه می کردند. می گفتند نکَنیم دیگران می برند و گریه می کنیم، چونکه اینها مظلوم اند.
آری داستان انقلاب ما داستان کربلاست. کیسه داران، کیسه از مال و مقام انباشتند و برای کارنکرده نجومی گرفتند و با خانواده، بر سفره انقلاب نشستند و تا توانستند حق مردم را به نام سهمِ خود لقمه کردند و امروز نیز غُر و قِرشان آزار دهنده مردم است. هفته دولت ما، باید هفته رونمایی از اخلاق مدیریت اسلامی باشد. رجایی و باهنر و آن عزیزانی که نام مبارکشان به این ورقه زینت داده است، همگی مدیران و فرماندهان مکتبی بودند. مقید بودند. مسلمان بودند. دشمنان و نامسلمانان و نادرستان به آنها طمع نمی کردند و می دانستند در آنها نفوذی ندارند و نتوانند. از بس که پاک و پاکدست و پاکدامن بودند. مدیر تراز انقلاب اسلامی همانها بودند که تا ابد نام مقدسشان ذکر مستحب مردان خداست. آنها کجا و مدیرانی که زمام خود را به گروه های تبلیغاتی خناس و ناشناس داده اند کجا؟ اگر امروز در مجلسِ رئیس و وزیر جمهوری اسلامی، گروهی به خود اجازه کشف حجاب می دهند دلیلش همین است. نفرین به مقامی که آزادگی را از آدمی بگیرد و زبانش را به توجیه دروغین بچرخاند.
اهمیت طهارت مدیران به همین دلیل است و مبارزه با فساد در ابتدا با فرد است و در کنارش با قوه قضا. و فساد درآنجاست که لقمه اش از ناکجاست. آنکه در خانه و مدرسه و دانشگاه تربیت نشد باید گوشش را به قوه قضا سپرد و دست قاضی انقلابی و شجاع مریزاد. کسی که به خدا تعهد ندارد امکان ندارد به بنده خدا متعهد باشد و اگر علمی اندوخته باشد، از سنخ همان ضاله و ضلالتی است که صفرا فزاید.
علم آن بود که دکتر بهشتی و دکتر باهنر و دکتر آیت و دکتر چمران و دکتر دیالمه و دکتریداللهی داشتند که از آنها خدمتگزاران صادقی ساخت که به خدا رسیدند و سعادت خریدند و در قلب مردم و تاریخ ماندگار شدند و به علم و دانش و دانشگاه و فرنگ، عزت یاد دادند وگرنه آن عنوانی که بی عقل باشد یا خدای نخواسته با زور پول و عنوان پدر به دست آید، نتیجه اش اقتصاد بی برکت و صنعت بی حرکت و تعهدات پاره شده ای است که دستپخت دوتابعیتی ها و پروازی ها و غربزده ها و ژنرالهای سربازی نرفته است. کسانیکه مصداق "حب الشیء یعمی و یصم" اند. صدای 42 هفته آشوب فرانسه را نمی شنوند و کودتای ملکه انگلیس به نام دموکراسی را نمی فهمند و آمریکای روبه افول را نمی بینند و از فلات ثبات خود دائماً فرستاده به آن کشتی های درحال غرق می فرستند.
1- سخنان رئیس جمهور http://www.president.ir/fa/110999
2 - همان
3- صحيفه امام، ج14، ص493
4- امیرالمؤمنین: ایها الناس ایاکم و حب الدنیا فانها رأس کل خطیئه و باب کل سیئه و قِران کل فتنه و داعی کل رزیه. ای مردم! از دوستی دنیا بپرهیزید که آن سر هر خطا و در هر بلا ومقرون با هر فتنه و کشاننده هر مصیبتی است. تحف العقول، ص 215
5- سوره هود آیه
منتشر شده در رومه کیهان مورخ11شهریور 98
العامل علی غیر بصیرة کالسائر علی غیر الطریق لایزیده سرعة السیر الا بُعداً. عمل کننده بی بصیرت مثل رهروی است که بیراهه می رود. تندتر رفتن، فقط او را از مسیرش دورتر می کند.[1]
یکی از افتخارات شیعه، پویایی و به روز بودنی است که او را دائماً در صراط مستقیمش، تقویت و کارآمدتر می کند. به دیگر سخن، س در فقه ما جایی ندارد و سکوتی که از سر بی برنامگی باشد نیز نداریم. در نظر اسلام ناب، مسلمان باید بتواند مقتضیات زمان خود را بشناسد و خود را با توجه به شرایط موجود، در مسیرش حرکت دهد. روزی وظیفه اش جهاد علمی و روز دیگر جهاد با شمشیر و دیگر روزی نیز جهادش اقتصادی است. او مجاهد خداست و هرجا که ضعفی ببیند شانه زیر بار مسؤولیت می گذارد و امور دین و امت را پیش می برد. مسلمان واقعی فرزند زمان خویشتن است و با ملاحظه زمان، صراط مستقیمش را طی می کند. درست مثل کسیکه در مسیر طولانی خود، خودرو را به اقتضای وسع مالی و شرایط راه، انتخاب می کند و در هر مقطعی، هوشمندانه مرکب عوض می کند. مسلمان واقعی هدف را گم نمی کند و راهِ مانده تا هدف را نیز به دقت و به جزء، به او گفته اند و می داند. او برنامه دارد و پا بر جای سست نمی گذارد.
22 بهمن سال گذشته که مردم جشن چهل سالگی انقلاب اسلامی خود را برگزار کردند، همزمان فرمان گام بعدی و چهل ساله دوم را نیز گرفتند و اگرچه این فرمان مقارن با شهادت جمعی از پاسداران رشید اسلام بود -که یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد- و تأثر ناشی از آن ضایعه، اهمیت این بیانیه بالا بلند را پوشاند ولی اکنون که شش ماه از آن روز می گذرد و نقشه راه بیانیه گام دوم در دست نخبگان و دسترس اندیشمندان است، نیاز مبرم است که جدای از سند بالا دستی بودن آن و پرهیز جدی از نگاه های تعارفاتی و تزییناتی و تشریفاتی که همیشه پوشاننده حقایق و اغواگر بوده اند، به عنوان یک کتابِ کار و کتابِ راهنما به بیانیه گام دوم نگریسته شود و مطالبش مثل پول و اسکناس، در میان مردم دست به دست و در میان فرهیختگان و علمای حوزه و اساتید دانشگاه به عنوان موضوع کارگاهی بحث و گفتگو شود؛ که کتاب راهنما کتاب کار است نه کتاب دکور و این واقعیتی عیان است که با مطالعه قابل تجربه است. نیاز به تعارف نیست. این بیانیه در اصل "إلقاء الأصول إلینا"ست که "علینا بالتفرع".
اینکه در مطلعش آمده است " انقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگترین و مردمیترین انقلاب عصر جدید است" واقعیت تاریخی و درخشان و قابل افتخاری است که روی همه مدعیان دروغگو را سیاه کرده. چهل هفته خونین فرانسه امروز را که معلوم نیست توسط کی و از کِی مهد قانون نامیده شده، پیش چشم جهان است و مردم ناامید و مأیوسش شنبه ها را به هم دوخته اند تا بتوانند حرف خود را به کاخ نشینان هالی کنند. انگلیسی که روباه پیر و پرتجربه استعمارگر است، امروز اسیر چنگال ملکه ای است که از اردک و ماهی رود و دریا تا جان آدمیان را مِلک خود می داند. و آمریکایی که تا چندی پیش از دهان غربزدگان ما نمی افتاد را ببینید که چگونه گرفتار "یارویی" شده که روز به روز، کشورش را به قهقرا می برد. اما انقلاب اسلامی" تنها انقلابی است که یک چلّه ی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده". انقلاب خونین فرانسه، سلطنت را برداشت و کودک جمهوری را پیش پای امپراتوری ناپلئون قربانی نمود. انقلاب خشن بلشویکی روسیه به سوسیالیسم و سوزاندن هفتاد سال از عمر مردم و کشتار حدود 2 میلیون نفر ختم شد. انقلاب طولانی مدت هند در نهایت برای خروج کمپانی هند شرقی بود و یک هدف عمده بیشتر نداشت. ولی انقلاب اسلامی ایران چهل سال است بر اصول و شعار ثابت است و " اینک وارد دوّمین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است".
انصافاً باید "درودی از اعماق دل بر این ملّت و نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم میشود" فرستاد. انقلابی که چهل سال است دشمنان خون آشام و خشن را بیرون از خانه نگه داشته و در بیرون خانه بر دهان هارشان قلاده زده است. این عزت کجا و 200 سال وطن فروشی و کشور فروشی و عزت فروشی قاجار و پهلوی کجا؟ ایران مقتدر امروز اگرچه در اقتصادش آزرده از بی تدبیری کسانی است که آمریکا را دشمن نمی دانستند و با لجبازی، مردم را به زحمت و پیروزی را به عقب انداختند، ولی همین ایران، مسأله اصلی و حل ناشدنی مستکبرین جهان شده است. رهبر فقید انقلاب در دهه اول، خبر مرگ کدخدای شرق را داد و همان شد و رهبر عزیز امروزش در دهه چهارم، مژده " نزدیکی احتضار" کدخدای غرب را داده است که فروپاشی امنیت اجتماعی و اقتصاد بی پشتوانه آمریکا، نسیم قبل از توفانی است که دودمان کدخدای خداستیز و خیل آویختگان و آویزان های به او را به باد خواهد داد. إن شاءالله.
رهبران ایران، زحمت اندیشمندانِ آینده پژوه را با وعد و وعیدهاشان کم کرده اند و کافی است اینان بر مدار عقلِ الهی قرار گیرند و یکی یکی وقایع را از گفتار و رفتار آنان، آینده پژوهی کنند. دشمنانی که بهره ای از هوش برده اند، هم به این صرافت افتاده اند که رهبران شیعه دروغ نمی گویند و شعار خالی نمی دهند. وعده صادق آنست که تا انقراض اسرائیل دو دهه بیشتر باقی نمانده است و به دلِ روشن سید حسن نصرالله افتاده است که یکی از کسانی است که إن شاء الله در قدس نماز خواهد خواند. جهاد با بدی ها و کژی ها و مبارزه برای مکارم اخلاق و پیروزی حق بر باطل، شعار نیست، واقعیتی است که چهل سال است در معرض قضاوت مردمان است." برای همهچیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بیمصرف و بیفایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همهی عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دورهای بدرخشد و در دورهای دیگر افول کند."
فرزند زمان خویشتن بودن انقلاب که گفته شد به این دلیل است که" همچون پدیدهای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آمادهی تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد و آنرا نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرفهای بی عمل میشمارد" و این تفاوت اصلی نظام ایران با سایر نظامات مدعی جهان است که " پس از نظام سازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمی شود و میان جوشش انقلابی و نظم ی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمی بیند، بلکه از نظریّه ی نظام انقلابی تا ابد دفاع می کند" چراکه از آن خیر و برکتی چهل ساله دیده و روزگار سیاه دیکتاتوری غرب و شرق را و روزگار تباه ارتجاع منطقه را می بیند و "با خطوط اصلی خود هرگز بیمبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. " نمی خواهد مثل سردمداران ظالم اروپایی و آمریکایی، روزگار مردم را سیاه کند و بر رود خون قایق براند و نمی خواهد مثل قارونهای ظلم پذیر و مرتجع، گاوِ شیرده و مهربان کدخدا و گرگ هار یمن پاره کن آنها باشد. چراکه خوب می داند مسلمان واقعی نه ظلم می کند و نه ظلم می پذیرد.
بیانیه گام دوم در اصل فرمان آغاز حمله بزرگ، در تمام عرصه هاست. چه می شود کرد که تربیت هالیودی، تنها یک نوع جنگ را برای جهان تصویر کرده است. بیانیه، فرمان حمله ای است که توسط فرمانده مقتدری که خود دیده بان تیزبین است صادر شده. خطاب به لشکریان جوان و توانمند و محترمی که باید قدر خود را بدانند و با قوّت خداداد، به سوی آینده خیز بردارند و حماسه بیافرینید که دهه های آینده دهه های آنهاست و باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنند و " آنرا هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی ارواحنافداه است، نزدیک" کنند و بدانند که " برای برداشتن گامهای استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربه ها درس گرفت که اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغها به جای حقیقت خواهند نشست و آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار خواهد گرفت" باید بدانند که نتیجه اعتماد به انسانهای ضعیف و وابسته، وضعیت اقتصادی امروز است و" رهن فکر و عقیده و آگاهی بسیارند و حقیقت را از دشمن و پیاده نظامش نمیتوان شنید"
بیانیه گام دوم در اصل پیوست آتش به اختیارهاست که بدانند شعار واقعی و رمز پیروزی عملیاتهای سخت و مهم، همان شعار اصیل و صحیح "ما می توانیم" ی است که امام خمینی فرمود و هرشعار مقابل این شعار، شیادی و هر س و عقبگردی که از بی برنامگی باشد، طرح خائنانه است و بوی کدخدا می دهد و دروغی است که کلید همه بدبختی ها و وابستگی ها و مزدورهاست. "کلید اصلی و اساسیِ همهی قفلها" امید و نگاه خوش بینانه به آینده است که بدون آن هیچ گامی نمی توان برداشت" امیدی که مبنای صادقانه دارد، نه تخیلی و تحلیل نسخه های مغلوط غربی". امید صادق و متّکی به واقعیّتهای عینی" و به دور از " امید کاذب و فریبنده "و " نومیدی بیجا و ترس". "خبرهای دروغ، تحلیل های مغرضانه، وارونه نشان دادن واقعیّتها، پنهان کردن جلوه های امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسّنات بزرگ، برنامه همیشگی هزاران رسانه صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه دنباله های آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهده اند که با استفاده از آزادی ها در خدمت دشمن حرکت می کنند". بیانیه گام دوم همان بصیرتی است که از جوانان جسور و شجاع و مؤمن می خواهد که پیشگام در شکستن محاصره ی تبلیغاتی باشند و در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهند و ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانند که " این نخستین و ریشهایترین جهاد" آنهاست.
[1] - امام صادقA/ بحارالانوار، ج1، ص 208
سرمقاله رومه کیهان مورخ 24 مرداد 98
درباره این سایت